آنچه پس از رحلتش بر سر ما آمد
سید محمودعلیپور
ر یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را با پارچهای بسته بود و «علی علیه السلام» و «فضل بن عباس» زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین کشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود که: مردم وقت آن رسیده است که من از میان شما غایب گردم، اگر به کسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض کرد: چندی قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک کنید، پیامبر فوراً به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در سخنان خود فرمود: هر کسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.
در این موقع «سوادة بن قیس» برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد «طائف» در حالی که بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید، اتفاقاً تازیانه بر شکم من اصابت کرد، من اکنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یک تعارف اخلاقی نبود؛ بلکه جداً مایل بود حتی یک چنین حقوقی را که هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شکم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلکه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین کند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص کند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشکبار و گردنهای کشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند که جریان به کجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعاً از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شکم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا کرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور که او از پیامبر اسلام در گذشت.
این گوشهای است از دریای بی کران مهر و عطوفت پیامبر رأفت و رحمت که فردا روزی عالمی را تا ابد در غم از دست دادن خویش داغدار میکند. پیامبری که تا روزهای آخر زندگی این دنیایی اش دست از راهنمایی امت خویش برنمی دارد و با تأکید بر امر مهمی چون حق الناس، آخرین تلاشهایش ر ا برای فلاح و رستگاری مردم به انجام میرساند.
آری، فردا گوهری عالم را با رحلتش ماتم زده میکند که رحمة للعالمین بود اما با رفتنش، آتش فتنههای زیادی که از پس بغض فروخورده دشمنانش طی سالیان دراز مجالی برای بروز نداشتند، دوباره شعله ور شدند، چنانچه یگانه دختر او بضعة الرسول، بقیة النبوة و سیدة نساء العالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پیامدهای این رحلت عظیم را در خطبه فدکیه و خطبهای که بعداً در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرمودهاند، اینگونه با مردم در میان میگذارد:
ـ ایجاد ضعف و سستی در میان مردم.
و چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش.
ـ ایجاد تفرقه و اختلاف.
در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم.
ـ تبدیل امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی.
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مأیوس شده و امیدشان به یأس مبدل گشت.
ـ آشکار شدن خط نفاق و دورویی.
حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته و فرموده است: شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب مینوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی میشود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپهها و درختان کمین کردید. و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر میکنیم.
ـ کم رنگ شدن دین و معنویت.
«جلباب» چادر یا عبایی که بدن انسان را میپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده. چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر میگیرد، همانگونه که چادر و عبا تمام بدن انسان را در بر میگیرد. و در عبارتی دیگر فرمودهاند: به خاموش کردن انوار درخشان دین و بیاهمیت کردن و مهمل گذاردن سنتهای پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.
ـ مردم دچار بیتفاوتی شدند.
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند: ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بیتفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟
ـ پیمان شکنی مردم.
فرمودند: پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری میکنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید. حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره میکند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند.
ـ مردم دچار وسوسههای شیطانی شدند.
به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید. و در جای دیگر از خطبه فرمودهاند: شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد، شما را فراخواند، دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید.
ـ شتاب در شنیدن حرفهای بیهوده و بیاساس.
ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرفهای بیهوده شتاب میکنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده میگیرید.
ـ روییدن نطفه مظاهر فساد.
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود: به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این از پستان شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است.
ـ سر کار آمدن فرصت طلبان.
حضرت زهرا سلام الله علیها در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروههای فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است و ویژگیهای آنها را نیز بیان فرموده است.