روز اول
خبر نگاران مخفیانه و هیجان زده اوضاع را از طریق تلفن ماهوارهای گزارش میکند،
. راههای منتهی به مسجدالحرام در تصرف مأمورین امنیتی عربستان
است. پلیسهای ضد شورش با لباسهای مخصوص و سپرهای بلند، زنجیروار، بیرون از
حرم، یک دیوار انسانی تشکیل دادهاند و از هر ورود و خروجی، جلوگیری
میکنند.
روز دوم
در خیابانها غوغایی به پا بود. صدای تکبیر مردم هر لحظه بلندتر و رساتر
میشد. خبرها به طور مرتب بین مردم رد و بدل میشد.
شورای امنیت سازمان ملل، تشکیل جلسه داده بود. کشورهای عضو ناتو برای
مقابله با هرگونه شورش در عربستان یا هر نوع عملیات - به قول آنها
تروریستی - ابراز آمادگی کرده بودند. شاه و ولیعهد و هیئت وزیران و
خانوادة سلطنتی در عربستان به دست و پا افتاده بودند و تمام اینها فقط به
خاطر سخنرانی چند دقیقهای یک انسان در کنار دیوار کعبه بود؛ اما نه یک
انسان معمولی؛ بلکه یک انسان ملکوتی؛ یک انسان آسمانی که حالا تمام دنیا
این واقعیت را در مورد او میدانست.
با تمام اینها، در ساعات اولیة ظهور، انکارها از هر گوشة دنیا سرازیر
شده بود. دنیای غرب، کلیسا، یهود، پیروان ادیان و حتی عدهای از عالمان
مسلمان نیز موضوع را زیر سؤال برده بودند.
×××
هیچ خبرنگاری حق نداشت از 500 متری حرم جلوتر برود و تمام راههای منتهی به
حرم را بسته بودند و سخت کنترل میکردند. هر کس را که داخل حرم بود، بیرون
کشیده بودند؛ به جز عدة معدودی که حدود 300 نفر بودند و در اطراف خانة
خدا حلقه زده و همه سفید پوش بودند.
سلاحهای گرم، همه از کار افتاده بودند، مأمورها چند بار دسته دسته ریخته
بودند که بازداشتشان کنند؛ اما هر بار مثل این که با یک لشکر مواجه
شدهاند، به خانة کعبه نرسیده، زمین خورده بودند و دوباره ایستاده بودند
و باز هم زمین خورده بودند و با ترس و وحشت فراوان، فرار کرده بودند.
گفته بودند که انگار کسی دائم هلشان میداده است. ترس و وحشت و دلهرة در
چهرة تمام معاندین، کاملاً هویدا بود.
چند هلیکوپتر نظامی سعی کرده بودند خود را به بالای کعبه برسانند؛ اما
نزدیک دیوارهای حرم، سیستمهای ناوبریشان مختل شده بود و با ترس و وحشت،
برگشته بودند. در همان ساعات اولیه، تمام عربستان فهمیده بود که ماجرایی
ورای عقل و درک آنها، در شرف وقوع است. تمام سران کشور در کاخ پادشاهی
عربستان جمع شده بودند و جلسة اضطراری تشکیل داده بودند. هیاهویی به پا
شده بود و دنیا از این اتفاق، تکان خورده بود.
در مناطقی از دنیا ، شور و غوغای عجیبی همه جا را فرا گرفته بود. خیابانها شلوغ و
پر از جمعیت بود. انگار روز عاشوراست؛ با این تفاوت که هیچ عزا و ماتمی
در کار نبود. صورتها همه غرق در شادی و شعف بود و از همه چشمها، اشک شوق
سرازیر بود. همه به هم تبریک میگفتند و در هیچ خیابانی، اثری از زنهای بد
حجاب و بد لباس نبود.
ادامه دارد