تاریخ کعبه و مسجدالحرام (3)
در بیان کیفیت تعمیر خانه مبارک که بعد از حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ شده و مقدار مساحت طول و عرض و ارتفاع به نحوی که بالفعل موجود است. بدانکه خانه مبارک به نحوی که حضرت رسول [ابراهیم]22 خلیل الرحمن ... نموده بود تا زمان حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باقی بود و در آن تصرفی نشده و بعد از آن حضرت تا زمان خلیفه ثانی نیز به همان نحو بود. و از ابوهریره نقل است که حد مسجدالحرام تا مسعی است که مابین صفا و مروه باشد.
و از عبدالله بن عباس مروی است که اساس مسجدالحرام که خلیل الرحمن بنا نهاده بود از مروه است تا صفا.
و از عطا مروی است که زمین حرم تمام مسجدالحرام است و در اطراف حرم خانه ها بود و از میان خانه ها راه ها بود که مردم از آن طرف، آمد و شد می کردند تا زمان خلیفه دوم، و خلیفه، خانه های متصل به حرم [را] گرفته داخل حرم کرد و بر دور مسجد دیواری برآورد کمتر از قد آدمی، و چراغ های مسجد را بر سر دیوار می نهادند. پس اول کسی که بر دور مسجدالحرام دیوار بنا کرد او بود; و چون زمان خلیفه سوم شد او نیز خانه ها [را] گرفته در حرم افزود و حرم را وسیع گردانید و گرداگرد مسجد را ایوان ها بنا کرد و سقف پوشانید. پس اول کسی که بر دور حرم ایوان ها [بنا] کرد و سقف نمود او بود، بعد از او عبدالله بن زبیر در تاریخ شصت و چهار از هجرت تا شصت و هفت که مدت حکومت و امارت او بود23 بسیار در حرم افزود، و خانه های بسیار از آن جمله خانه زقی بود که داخل حرم کرد و بعد از او عبدالملک بن مروان که از خلفای بنی امیه بود، حرم را عمارت کرد و لیکن چیزی زیاد نکرد اما دیوارهای مسجد را بلندتر برآورد و ایوان ها را بنا کرد و از چوب ساج مُسَقَّف و منقَّش و مزَین گردانید و قنادلی ها از سقف مسجد آویخت. پس اول کسی که تزیین حرم نمود او بود. بعد از او ولید بن عبدالملک اندکی در یک جانب حرم و بعضی ستون ها را رخام کرد.
مروی است از ابان بن تغلب که گفت: هنگامی که خراب کرد حَجّاج خانه مبارک را، و متفرق ساختند مردم خاک آنها را، و مرتبه دیگر که متوجه شد که بنا کند کعبه را و برآرد بنای آن را، ماری برآمد و مانع شد مردم را از بنای خانه و گریختند همه مردم و به پیش حجاج آمده خبر کردند او را; پس حجاج ترسید از این که ممنوع شده باشد از بنایی که می خواست. پس بر منبر برآمد و خواند مرد و زن، و گفت: قسم می دهم به حق خدای تعالی هر بنده را که نزد او باشد از چیزی که به آن گرفتار شده ام خبر دهد مرا به آن، پس ایستاده شد به طرف حَجاج پیری و گفت: اگر باشد کسی را از این خبر، پس خواهد بود آن، نزد شخصی که من دیدم او را آمده به خانه و گرفت اندازه کعبه را و رفت. گفت حجاج که کیست آن مرد؟ پیر گفت که آن شخص علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ ; پس گفت حجاج که او کان علم است، پس فرستاد به طلب او و آمد آن حضرت و خبر داد حجاج را به چیزی که سبب منع الهی بود او را از بنای کعبه; پس حضرت به حجاج گفت: ای حجاج! قصد کردی به خراب کردن بنای ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ و انداختی او را و به غارت دادی آن را، چنانچه دانستی که آن خاک مِلْک تست، پس سوار شو به منبر و خبر ده و قسم ده به مردم که نماند هیچ یک از آنها که گرفته است از آن خاک چیزی را مگر آنکه باز آرد. پس سوار شد حجاج به منبر و خواند مردم را و قسم داد ایشان را که نماند هیچ یک از آنها که گرفته اند خاک مذکور را نزد خود، مگر آن که باز آرند همه آن را; پس آوردند همه خاک کعبه را، پس وقتی که دید همه خاک را علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ برای بنا نهادن بنیاد، و امر کرد به مردم که بکنَنَد زمین را، پس پنهان شد آن مار از آنها، و کندند زمین را تا آنکه به جای های قواعد بیت، پس گفت علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ به مردم که یک طرف شدن، پس نزدیک شد آن حضرت به جای های قواعد بیت، پوشید آن را به پارچه خود و گریه کرد که این قواعد عظیمه به این مرتبه کشف سررسید به فعل ظالم عنید، بازپوشید آن مواضع را به خاک و به دست مبارک خود و طلبید فعله و بنا را و فرمود بکنید کار بنای کعبه را، پس کردند بنا را، وقتی که بلند شد دیوار بیت الله، حکم کرد که آن خاک جمع کرده را انداختند در آن لعاطه (کذا) برای همین گشت بیت الله بلند که بالا می روند به آن خانه مبارک به زینه24 پایه، چنانکه الحال آن زینه پایه از چوب است و روز فتح الباب می گذارند آن را.25
چون خلافت و امارت به آل عباس رسید، ابوجعفر منصور26 در طرف شمال حرم قدری افزود و عمارت فرمود و ستون های رخام ترتیب کرد. بعد از او مهدی بن منصور مذکور دوبار حرم را زیاده کرد; یکی در تاریخ صد و شصت از هجرت و دیگری در تاریخ صد و شصت و نُه; و گویند که مهدی، مسجد بر مسعی بنا نهاد. و این مهدی پدر هارون الرشید است. و چنین به صحت پیوسه که کعبه مشرفه در یک جانب مسجد بود، چون مهدی مذکور عمارت بنیاد کرد، از دور حرم خانه ها خرید و در حرم افزود و به نوعی ساخت که کعبه در میان مسجد واقع شد. و اهل مناسک تواریخ ذکر کرده اند که زیادتی مهدی آن است که امروز به باب دارالندوه که در پس مقام حنفی مشهور است. و مهدی در سال صد و شصت از هجرت بعد از وداع حج، فرمود که تمام ستون های حرم را از سنگ مرمر کنند به حکم او و از دیار صعید که از جمله بلاد مصر است تراشیده اند از آنجا به کشتی ها، تا بندر جده آوردند و از بندر جده به عرابه ها به مکه آوردند و در زیر ایوان های حرم بپا کردند و آن ستون ها همچنان تا امروز باقی است مگر جانب غربی حرم که سقف حرم سوخته و از حرارت آتش پاره پاره شده و به جای آن از سنگ کوه های مکه ستون ها ساخته به جای آن نصب کردند. بدان که بلندی خانه مبارک کعبه که ظاهر است، بیست و هفت گز و ربع گز است، و گز به اصطلاح اهل شرع مقدار بیست و چهار انگشت بهم چسبیده است غیر انگشتان کلان، و هر انگشتی را شش جو میانه که در پهلوی هم به نحوی که پشت یکی به شکم دیگری پیوسته باشد، گفته اند; و هر جوی را شش موی اشتر اعتبار کرده اند. اما طول خانه از رکن حجرالاسود تا رکن عراقی که جانب رکن شرقی است بیست و پنج گز و از رکن یمانی تا رکن شامی که جانب غربی خانه است بیست و پنج گز است اما عرض خانه از رکن یمانی تا رکن حجرالاسود که جانب جنوبی خانه است بیست و پنج گز و از رکن شامی تا رکن عراقی که طرف شمال خانه است بیست گز است. اما عرض دیوار خانه مبارک دو گز است. اما طول درِ خانه شش گز و ثلث و نصف سدس گز است و عرض درِ خانه مبارک چهار گز است. و در خانه مبارک در دیوار شرقی واقع شده است و هر دو طبقه در خانه از چوب ساج است و ساج درختی است در جزایر هندوستان و ساحل دریای عمان و از برای عمارت و کشتی ها به اطراف می برند و عربان خشب البحر نیز گویند; و تنک های نقره بر آن گرفته اند و به میخ های نقره استوار کرده اند و بلندی زیر آستانه در مبارک از روی زمین چهار گز و ثمن گز است و مابین در خانه مبارک و حجرالاسود که ملتزم است، چهار گز است و ملتزم برای آن می گویند که مردم آن را التزام کردن [کرده اند] برای دعا; اما بلندی موضع حجرالاسود از روی زمین دو گز و نصف سدس گز است، قدری زیاده; و عرض آن مقدار که دیده می شود یک وجب و چهار انگشت مضموم است و عرض مستجار چهار گز و پنج انگشت مضومه است و این را مستجار برای همین می گویند که سینه خود را چسبانیده از گناهان آمرزش می خواهند و این در مقابل ملتزم واقع است. و این مستجار مابین رکن یمانی و رکن شامی در است که اکنون مسدود است و آن در را قریش در زمان جاهلیت به سنگی برآورده بودند. بعد از ایشان عبدالله بن زبیر در زمان امارت خود آن در را گشاد; بعد از او، حجاج او را مسدود کرده و از آن تاریخ تا امروز مسدود مانده; اما عرض بابِ مسدود سه گز است و طول آن پنج گز است، قدری اضافه; اما حِجر به کسر حاء مهمله و سکون جیم که آن را حطیم نیز گویند27 محوطه ای است به دور، مانندِ نصف دایره و در جانب شمال خانه مبارک واقع است و آن را فرش و منقَّش از سنگ های مرمر سفید و سیاه و سرخ و زرد کرده اند و حد آن از دیوار خانه مبارک تا دیوار دایره حِجْر هفده گز است. و مقدار هفت گز یا شش گز و یک وجب از زمین خانه مبارک است و باقی از گوسفندان اسماعیل بوده که جای آنها بود که داخل کرده اند و حد دیگر از رکن عراقی تا رکن شامی است و ناودان بام مبارک را میزاب الرحمه گویند در میان رکن عراقی و رکن شامی واقع شده است و سرش مشرف بر زمین; و این حجر دو در دارد، یکی نزد رکن عراقی و دیگر نزد رکن شامی و مابین دو در بیست گز است. و بلندی دیوار حِجر دو گز است و از جانب برون سی و هشت گز است و در زمان طواف، حجر را داخل کعبه می دارند و از بیرونِ حِجْر طواف می کنند; پس هر یک طواف از طواف هفتگانه، صد و بیست و سه گز و نصف گز می شود امّا حفره که پیوسته است به دیوار شرقی خانه مبارک نزدیک زیر آستانه کعبه که در این ایام به مقام ابراهیم28 ـ علیه السلام ـ مشهور است و بعضی گویند که این حفره جاهلیت که ابراهیم ـ علیه السلام ـ برای بنای کعبه تر (کذا) می کرد و [از] این جهت، اهل مکّه اینجای را معجنه گویند و درازی آن هشت وجب و هفت انگشت مضمومه است و عرض آن پنج وجب و سه انگشت است و عمق آن یک وجب و چهار انگشت. و بلندی مقام از روی زمین یک گز است و سه قیراط کم، به گز قماش مصر; و گز قماش مصر، بیست و چهار انگشت است چنانچه [چنانکه] دانسته شد و بالای سنگ مربع است از طرف سه حصّه گز. و موضع قدمین مبارک را تنک نقره گرفته اند; پستی قدمین از روی نقره هفت قیراط و نصف قیراط است به حساب گز مذکور. و مقام در این ایام در درون صندوق است از آهن و بلندی آن یک قدم آدمی است و چهار جانب صندوق مذکور در زمین استوار است و دری دارد از پنجره آهنین که می بندند و می گشایند. و پرده از اطلس سیاه زربفت بر روی صندوق کشیده اند و هر سال آن را نو می کنند.
بدانکه خانه مبارک، اندکی میل دارد از جهات اربعه; چنانچه [چنانکه] رکن حجرالاسود مقابل بین المشرقین واقع شده است و ستاره جُدی در برابر رکن عراقی مَرئی می شود و باقی انحراف بر این قیاس است و این، در کتب هیئتْ مبین است و بر چهار جانب صندوقِ مقام، چهار ستون نهاده اند و چهار شبکه; هفت جوش بر چهار جانب ستون ها محکم کرده اند و کندی کوچک از چوب ساج بر بالای ستون ها ترتیب داده اند و در آن را به طلا منقَّش کرده اند و تنک های سرب در غایت زینت ترتیب داده اند و در عقب شبکه، ایوانی ساخته اند متصل به گنبد و دو ستون در دو جانب ایوان نهاده اند و سقف آن را نیز منقَّش کرده اند و این ایوان را خَلْف مقام می گویند و بعد از فراغ از طواف، دو رکعت نماز طواف در اینجا ادا می کنند و طول مصلّی که در زیر ایوان است پنج گز و سُدس گز است و از صندوق که درون شبکه که مقام در اندرون اوست تا شاذروان کعبه بیست گز و ثُلْثان و ثُمْن گز است. و شاذروان29 پُشْتی به آن دیوار را گویند. و از حجرالاسود تا مقام بیست و هفت گز است. اما چاه زمزم از بالای تا پایین او شصت و هفت گز است و عرض سر چاه زمزم سی و سه گز است و مابین مقام و چاه زمزم بیست و یک گز است. و اما عرض زمینِ مطاف که بر دور خانه مبارک سنگ فرش کرده اند از طرف شرقی از پهلوی شبکه مقام تا شاذروان کعبه که مقابل اوست چهل و چهار قدم است و از جانب شمالی کنار مطاف تا دیوار حِجْر که محاذی اوست چهل و هشت قدم است و از جانب غربی از کنار مطاف تا شاذروان خانه که در برابر اوست شصت و پنج قدم است و این اَبْعد جوانب است و از طرف جنوبی او کنار مطاف تا شاذروان کعبه، آنجا که زیر حجرالاسود است، چهل و هفت قدم است. اما مقام ائمه اربعه که مشهور به مصلی که جای نمازگزاران مقلدان ایشان است:
مقام شافعی در این ایام در طرف شرقی خانه مبارک است، مقابل روی کعبه در عقب مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ است.
و مقام حنفی در شمالی خانه مبارک، مقابل ظهر کعبه است.
و مقام حنبلی در جانب جنوبی خانه مبارک، اندکی مایل به جانب شرقی مقابل حجرالاسود; و این هر چهار مقام30 مذکور بیرون مطاف است و مطاف جای طواف کردن است. اما در عقب خانه مبارک که چاه زمزم در اوست، گنبدی است که قبة الفراشین و سقایة الحاج گویند و آن را ابتدا عباس ـ رضی الله عنه ـ بنا کرده تا حاجیان از آنجا آب زمزم بیاشامند. اما طول مسجدالحرام در این ایام از باب السلام با هر دو باب عمره، چهارصد و چهار گز است و این دو صد و هشتاد گام می شود. اما عرض مسجدالحرام از باب الصفا تا دیوار اصل مسجد که در پس مقام حنفی است سیصد و چهار گز است و این دو صد و شش گز می شود.
اما عدد درهای مسجدالحرام: بدان که درهای در اطراف حرم نوزده در است و هر دری مشتمل بر چند مدخل، چنانکه مداخل باب ها سی و هشت است چنانکه بیاید. اما [در] دیوار شرقی خانه مبارک چهار در است:
اول باب بنی شیبه که در این ایام به باب السلام مشهور است و نزد اهل مکه به باب بنی عبدشمس بن عبدمناف مشهور بوده در جاهلیت31 و این باب را سه مدخل است.
دوم باب النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ; و وجه تسمیه آن است که به سبب این باب النبی می گویند که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ از این در به خانه خدیجه32می رفتند که اکنون به باب جنایز و باب النساء اشتهار دارد و باب الحریر33 نیز می گویند و این باب را دو مدخل است.
سیم باب عباس بن عبدالمطلب است و در پیش این باب از جانب بیرون دو میل سبز است که علامت مسعی است و این باب سه مدخل دارد.
چهارم را باب علی34 ـ علیه السلام ـ گویند و این باب نیز سه مدخل دارد.35
اما [در] جانب دیوار جنوبی خانه مبارک هفت در است:
اوّل باب عایذ که این زمان به باب السوق مشهور است و ابن باب را دو مدخل است.
دویم باب بنی سفیان بن اسد36 که اکنون به [باب] البغله مشهور است و بعضی این را باب الحناطین37 گفته اند و این باب را دو مدخل است.
سیم باب بنی مخزوم که در این ایام به باب الصفا مشهور است و این باب را پنج مدخل است.
چهارم باب الاجیادالصغیر که در این اوقات باب الجیاد می گویند و این باب را دو مدخل است و وجه تسمیه اجیاد را دو نوع گفته اند: اول آنکه در آن محله اسبان گرانبهای اعلا تربیت می کرده اند در این صورت جمع جَید به فتح جیم و تشدید یاء است. دوم آنکه گویند در یک روز صد کس را در آن محله سر از تن جدا کردند، بر این تقدیر جمع جِید به کسر جیم و سکون یاء است.
پنجم باب مجاهدیه38 که امروز به باب الرحمه مشهور است و این نیز از جمله ابواب بنی مخزوم است و باب39 اجیادالکبیر نیز گویند و این باب را دو مدخل است.
ششم باب شریف مدرسه حسن است که یکی از سلاطین مکه بوده و جدّ اعلای شریف مکه است، و این در را در قدیم باب بنی تیم گفتندی و بعضی باب علافین40 گفته اند; و این باب را دو مدخل است.
هفت باب ام هانی41 بنت ابی طالب است که باب ملاعبه و باب الفَرَج42 نیز گویند.
اما [در] جانب غربی خانه سه در است:
اول باب حزوره43 و این قریب به [باب] اجیادکبیر است و صغیر [که] دو محله است از محله های مکه. و این باب [را] برای همین حزوره می گویند که شخصی بود نام او وکیع بن سلام و او حاکم مکه بود و تعمیر و تزیین حرم به او مفوَّض بود و از برای او تختی بزرگ از چوب ساخته بودند نزدیک به همین باب، که گاه گاهی بهر حکومت، آنجا می نشست. و او خادمی آنجا مقرر کرده بود از برای محافظت آن تخت که نام او حزوره بود و این باب به نام او مشهور شد. و در این ایام باب قروه می گویند. و باب [بنی] حکم بن حزام و بنی زبیر بن عوام44 نیز می گویند اما بیشتر به باب حزامیه اشتهار داشت.45 و این باب را دو مدخل است.
دوم باب ابراهیم و گفته اند ابراهیمی که این باب به او منسوب است خیاطی بود که آنجا می نشست. و بعضی گفته اند که این ابراهیم، اصفهانی است و بعضی دیگر منسوب به خلیل الرحمن ـ علیه السلام ـ می کنند و بعضی باب الخیاطین گفته اند46 و الله یعلم. و این باب سابقاً دو مدخل داشته یکی بزرگ و یکی کوچک; اما در این ایام دری است که از جمیع ابواب بزرگتر [است].
سیم باب بنی سهم است که [به] باب عمره مشهور گشته47 و این باب را دو مدخل است.
اما [در] جانب دیوار شمالی پنج در است:48
اول باب السُّده است که سابقاً مشهور به باب عمرو بن عاص بوده و این باب یک مدخل دارد.
دوم باب العجله است و این باب نیز یک مدخل دارد.
سیم باب دارالندوه است و این باب نیز یک مدخل دارد.
چهارم باب زیاده49 است و بعضی باب دار شیبة بن عثمان گفته اند و این باب قریب به سویقه است که اعظم محله های شهر مکه است.
پنجم باب الدریبه و این باب را یک مدخل صغیر است که کوچکترین درها است.
اما عدد ستون ها که در زیر ایوان هاست بر چهار طرف، غیر ستون های باب زیاده و باب ابراهیم چهارصد و شصت و نه ستون است و در هر طرفی سه قطار است و ستون های زیادتی باب زیاده دارالندوه شصت و شش است. و اما ستون های بر گرد مطاف که از جهت آویختن قنادیل برپا کرده اند سی و سه عدد است و سابقاً هم از سنگ مرمر سفید بوده و در عهد امارت سلطان سلیمان از هفت جوش ستون ها ریخته و به جای ستون های اوّلین نهاده اند، غیر از دو ستون که در دو جانب مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ است که از سنگ اولین است و سی و یک عدد دیگر از هفت جوش است و چهار مدرسه و یک منار دیگر; نام سلطان مذکور مابین باب الزیاده و دارالندوه و باب الدریبه ساخته اند. و بعضی گویند که مادر سلطان ساخته و بنام سلطان کرده.
اما مناره که در دور مسجد است چهار مناره در چهار کنج حرم است و یکی در پهلوی باب الزیاده و یکی در میان مدرسه های سلطان سلیمان و یکی بر بالای دروازه مدرسه که از پادشاهان مصر بوده و آن مدرسه در دیوار شرقی حرم متصل به باب السلام است. و اما چون عمارت و سلطنت به سلطان سلیم بن سلیمان رسید امر کرد به تجدید و عمارت مسجدالحرام و بنای قدیم را ایشان انداختند و مسجدالحرام را گنبدی پوشیدند و بر سر هر گنبد به شکل هلال از برنج صورتی راست کرده گذاردند و آنها را اهلیه می گویند و جمیع ستون ها که در جانب دیوار غربی بود همه را در دیوار مسجد نهادند و به جای آن ستون ها از سه جانب مسجد از ستون های مرمر کم کرده بودند از سنگ سرخ و زرد و ابلق تراشیده و ستون ها به طریق مناره بستند و غلظ هر یکی از آن ستون ها به نوعی است که دو کس می باید تا دست به دست گرفته یکی از آنها را در کنار گیرند. اکنون در چهار جانب مسجد ستون ها بدین نوع قرار گرفته که در میان هر شش ستون مرمر یکی از آن ستون های مذکوره را نصب کرده اند.
اما این عمارت در تاریخ نهصد و هشتاد هجری و سال دوم سلطان سلیم شده و در تاریخ نهصد و نود به امر سلطان مراد بر پایین باب علی و عباس که در دیوار شرقی حرم است از جانب درون دیوار مسجد، لفظ الله، محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی به ترتیب نقش کردند. از جانب میلین اخضرین را کتاب ها به آیات مناسب آن به آب طلا نوشته اند و بر سر هر ستون مرمر که جانب صحن حرم است از چهار جانب لفظ الله را به خط ثلث جلی کندند و به آب طلا و مطلاّ گردانیدند و بر سر هر یکی از ستون های بزرگ که سابقاً مذکور شد در آن دوره مذکوره اسم حضرت رسول ـ صلی الله و علیه و آله و سلم ـ و خلفا برین ترتیب که بر ستون بزرگ اول که قریب باب علی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ کنده و نقش کرده اند و در دوم ابوبکر صدیق و در سیم عمر و در چهارم عثمان و در پنجم علی ـ علیه السلام ـ ; به همین ترتیب کنده و نقش کرده و در تاریخ هزار و چهار از هجرت، سلطان مراد امر به تجدید فرش مطاف کرد و مطاف [را] به امر سلطان مذکور مفروش به فرش مرمر ساختند و سنگ های فرش او را در حواشی مطاف و غیر آن فرش کردند و در قصیده عربی که به امر او و برای تاریخ گفته بودند، گفت که در مسجدالحرام هر جای مناسب باشد نویسانند، آنها را در الواح مرمر کندند و به آب طلا نقاشان مزین و مطلاّ گردانیده در دیوار زمزم مقابل باب کعبه و ملتزم مستحکم ساختند ... .
پی نوشت ها:
1- نک: ذریعه، ج8، ص49، ش125؛ الروضه النضره، ص576
2- علل الشرائع، ص398؛ بحارالانوار، ج96، ص57
3- علل الشرائع، ص146؛ بحارالانوار، ج11، ص213
4- نک: بحارالانوار، ج11، ص211
5- علل الشرائع، ص146؛ بحارالانوار، ج11، صص209-208
6- شاید:گودی
7- درباره اندازه های متفاوتی که برای گز گفته شده نک: فرهنگ معین؛ ج3، صص 3301-3300؛ مؤلف بعد از این، مقصود خود را از گز بیان کرده است.
8- نک: بحارالانوار، ج12، صص97 و 98
9- بحارالانوار؛ ج12، صص85-84 ،112-111
10- علل الشرائع، صص148 و 149؛ الکافی، ج1، ص215، ج4، صص185 و 186؛ بحارالانوار، ج11، صص207-205
11- نک:الکافی، ج4، صص185 و 186، علل الشرائع، صص431-429
12- الکافی، ص184
13- و در روایت دیگر آمده که: دست نمی رسانید به آن هر صاحب دردی، مگر این که شفا می یافت.
14- علل الشرائع، ج1، ص427
15- نک: الکافی، ج4، ص406
16- الوافی، ج2، ص128 (کتاب الحج)
17- الکافی، ج4، ص409؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص134
18- در اصل و در همه موارد در کتاب: تلزم(!)
19- الوافی، ج2، ص128
20- علل الشرائع، ص428 و 429
21- در اصل: مطابیخ.
22- در اصل: رسول.
23- عبداللّه بن زبیر تا سال73 در مکه حکومت کرد.
24- زینه: پلکان.
25- الکافی، ج4، ص222؛ علل الشرائع، ص448؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج2، ص281، از: بحارالانوار، ج46، صص116-115، ج96، صص53-52
26- در اصل: منصور بن جعفر.
27- حطیم با حجر اسماعیل برابر نیست؛ در تعریف آن نظرات متفاوتی هست؛ از جمله حد فاصله سطح میان حجرالاسود ـ مقام ابراهیم ـ حجر اسماعیل را حطیم گفته اند. نک: آثار اسلامی مکه و مدینه، صص33 و 34 (تهران1371)
28- در اصل: جبرییل.
29- در اصل نسخه در همة موارد آن: شادروان.
30- مؤلف از محل مقام مالکی سخنی نگفته است، و احتمالاً کاتب آن را انداخته است.
31- نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص87
32- مسجد خدیجه؛ نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص88 و نک: پاورقی1
33- باب الحریرین ؛ بدین مناسبت که در بیرون این در، حریر می فروخته اند. نک: ازرقی، اخبارمکه، ج2، ص88
34- باب بنی هاشم؛ نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص88
35- باب بنی عائذ ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص89
36- ازرقی، اخبار مکه، 2: 89، عبدالاسد.
37- ازرقی و محقق کتاب او بدین نام اشاره ای نکرده اند. نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص89
38- بنام مدرسه الملک المجاهد صاحب الیمن، ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص90
39- در اصل: به باب.
40- به مناسب سوق العلافه، ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص90
41- در اصل: ام یمانی.
42- نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص91، پاورقی2
43- نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص91، پاورقی6
44- در اصل: بنی زبیر من القوم، نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص91
45- نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص91
46- نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص92
47- و ایضاً باب بنی جمع؛ نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص93
48- درباره این ابواب و اسامی دیگر آنها نک: ازرقی، اخبار مکه، ج2، ص93
49- بعد از زیاده«دار الندوه» آمده که ظاهراً یا زاید است یا کلمه ای شبیه«نزدیک باب» بین آنها بوده که سقط شده است.
تألیف : محمد معصوم بن محمد صالح دماوندی / رسول جعفریان
منبع:سایت حج