صدای ناله می آید زمحراب
علی درخون خود افتاده بی تاب
سخن بس کن که حیدر در نماز است
امیر عشق در راز و نیاز است
در آغاز نماز آن مرد برتر
به گرمی بانگ زد الله اکبر
به مسجد پخش شد عطر نمازش
جهان لرزید از راز و نیازش
صدا زد قل هوالله احد را
ستایش کرد الله صمد را
به آهنگ رکوع خویش خم شد
نوای دلنشینش زیر وبم شد
سپس شیر خدا آن سرو آزاد
زشوق حق به خاک سجده افتاد
سحر بود و علی بود و خدا بود
چنان در سجده کز عالم جدا بود
چه گویم در نخستین سجده چون شد
گل روی ولایت غرق خون شد
درید آن تیره دل فرق ولی را
بر آورد از جگر بانگ علی را
کلام دلنوازش را گسستند
به شمشیری نمازش را شکستند
درخت عدل را از ریشه کندند
عدالت را به ظلم از پا فکندند
از آن زخمی که او را بر سر افتاد
قد مردانگی از پا در افتاد
شگفتا عشق را در خون کشاندند
دو چشم کعبه را در خون نشاندند
چنان آهی بر آورد از دل تنگ
که از آهش پریشان شد دل سنگ
ولی آه علی هم خود نماز است
نفس های علی راز و نیاز است
چه گویم آن زمان چون شد که پیداست
خروش واعلی از کوفه برخاست
چنین می گفت آن شیر خروشان
شدم آسوده از این دین فروشان
زبی دینان سیه شد روزگارم
مرا کشتند اما رستگارم
بسی بر من از ایشان ناروا رفت
وز این مردم به چشمم خارها رفت
زتلخی صبح و شامم آنچنان بود
که گویی در گلویم استخوان بود
خداوندا علی از عمر سیر است
مرا هر لحظه مردن دلپذیر است
حبیبا آرزومندم به مردن
زمحنت عاشقم بر جان سپردن
اشارت از تو می باید سر از من
نباشد مرگ را عاشق تر از من
علی نالید و از آن زخم جان داد
به جانان بهتر از جان کی توان داد
ورا کشتند تا ایمان نماند
نشان از معنی قرآن نماند
چه باکی زآن بداندیشان بدکار
که دست حق بود دین را نگهدار
کجا کار علی پایان پذیرد
مگر ممکن بود تقوی بمیرد
ببین صبر و جهاد و استقامت
به هر گلقطره خون امامت
علی ای مظهر عدل الهی
پناه بیکسان در بی پناهی
بد اندیشان تو را از ما گرفتند
زما معنی تقوی را گرفتند
ولی یادت فراموشی ندارد
چراغ عشق خاموشی ندارد.
مهدی سهیلی