سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]
سرزمین دوست
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تاریخ کعبه و مسجدالحرام (1)

تاریخ کعبه و مسجدالحرام



درآمد
تنها نسخه این رساله، که از آن با عنوان «تاریخ کعبه و مسجدالحرام» یاد می کنیم

، در اختیار استاد معظم علامه محقق آقای حاج سید محمد علی روضاتی ـ دامت برکاته ـ بوده که ایشان از سر لطف، آن را در اختیار ما گذاشتند. نام مزبور در جایی از رساله نیامده، اما محتوای کتاب در حول و حوش همین عنوان می باشد. از مؤلف که خود را محمد معصوم بن محمد صالح دماوندی نامیده، آگاهی نداریم. آنچه از رساله بدست می آید این که او در هند می زیسته و رساله را نیز به اشاره یکی از شاهدخت های آن دیار، با نام «ماه جهان، بنت علیمردان خان» نگاشته است. تاریخ هایی که در کتاب آمده یکی 980 و دیگری 990 هجری است و سومین و آخرین 1004 است که اشاره به تجدید فرش مسجدالحرام توسط سلطان مراد عثمانی دارد. بنابراین او باید پس از این تاریخ در قید حیات بوده باشد.

تنها نامی که به احتمال می تواند با مؤلف رساله ما تطبیق کند، شخصی با نام محمد معصوم هندی از علمای امامیه است که مؤلف دبستان المذهب، او را در سال 1053 در لاهور دیده است.1 اگر این تطبیق درست باشد مؤلف ما از علمای قرن یازدهم است. شاهد آن این است که مُهر روی نسخه با این عبارت آمده: «ز لطف حیدر صفدر، مهدی کند خروج» عبارت از سال 1062 می شود. علی فرض عدم صحت این تطبیق، نباید مؤلف ما دیرتر از قرن یازدهم باشد. نویسنده رساله ـ همانگونه که گذشت ـ از علمای شیعه اثناعشری است و چندی از احادیث ائمه طاهرین را در رساله خود آورده است. او در یک مورد نیز از کتاب مجمع الفوائد نقل کرده که بر ما روشن نشد مقصود از آن، چه کتابی، از کدام مؤلفی است. از انتهای رساله چنین برمی آید که رساله خاتمه یافته، اما از شرحی که مؤلف در آغاز آورده معلوم می شود که او قصد نوشتن سفرنامه ای را داشته که شامل «وقایع و سوانح راه مکه که از بندر سورت تا مدینه و معاودت باز به بندر مذکور» بشود. اما آنچه در دسترس ما می باشد، تنها در محدوده تاریخ کعبه و مسجدالحرام است و بس. شاید مؤلف کار خویش را تمام نکرده و به مقدار موجود بسنده کرده باشد و محتمل است که کاتبِ رساله حاضر، تنها همین قسمت را مفید دیده و استنساخ کرده است. این احتمال با این مسأله تقویت می شود که مؤلف گفته است رساله خود را در یک مقدمه، سه فصل و یک خاتمه تنظیم کرده اما در کتاب تنها مقدمه و فصل اول (شاید آن هم ناقص) آمده است.

خطاهایی در متن وجود دارد که باید از سوی کاتب باشد. آن مقدار را که متوجه شده ایم در پاورقی بدان اشاره کرده ایم، برخی را نیز که خطا بودن آن کاملاً روشن بوده، صحیح آن را در متن آورده ایم.

تاریخ کعبه و مسجدالحرام

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله أجمعین

اما بعد: چنین گوید افقر عباد الله الغنی و أحوجهم الی ربّه العلی محمد معصوم بن محمد صالح دماوندی ـ عفی الله عن جرائمهما ـ که این رساله ایست در بیان آن که چرا مکه را «ام القری» و «کعبه» می گویند و بیان مساحت طول و عرض آن و بیان منتخبی از ضروریات آداب مناسک حج که از رسایل و کتبی که در این فن نوشته اند انتخاب شده و بیان وقایع و سوانح راه مکه که از بندر سورت تا مدینه و معاودت باز به بندر مذکور که به اشاره عصمت مآب، عفت احتجاب بلقیس العهد و الأوان و مریم الدوران و خدیجة الزمان، علیا جناب صالحه ساجده ماجده مؤمنه شریعتِ سید المرسلین و خادمه ملّت خیر النبیین، محبّه آل طه و یس و مخلصه به اخلاص ائمه طاهرین، مخدومه مکرمه، صاحبه مقدسه، ماه جهان خانم، بنت علیمردان خان، اهلیه نواب امیرخان مرحوم، المسمی بصاحب جیو ـ دامت ظل ّها ـ نوشته شده مشتمل بر «مقدمه» و سه «فصل» و «خاتمه»، امید که مقبول نظر عاطفت ایشان گردد، بمنّه و کرمه.

مقدمه
در بیان آن که چرا مکه را «ام القری» و «کعبه» می گویند و کیفیت وضع بنای آن; بدان که به صحّت پیوسته است که حضرت خالق بی چون، در بدایت خلق زمین، اول قطعه که آفرید، بقعه مبارک مکه بود و باقی زمین را از زیر آن کشید، لهذا مسمی به «ام القری» شد که اصل همه زمین اوست و از ائمه صادقین ـ علیهم السلام ـ منقول است که چون خانه مبارک، وسط دنیاست، مسمی به «کعبه» شد و دیگر آن که مربع واقع شده; زیرا که محاذی بیت المعمور است و آن مربع است و مربع بودن آن برای این که محاذی عرش واقع شده و عرش مربع است و مربع بودن آن جهت آن که کلماتی که در عرش به آن قائم است، چهار است و این است: «سبحان الله» و «الحمد لله» و « لا اله الاّ الله» و «الله اکبر».2

تبصره
در بیان کیفیت بنای خانه مبارک که در احادیث متکثره و معتبره بطور مخالف و موافق وارد است که حضرت آدم ـ علیه السلام ـ از بهشت فرود آمد، به کوه بوقبیس آمد; و بعضی گویند به زمین هند، پس از تنهایی و بی کسی، به درگاه باری شکایت کرد. حضرت عزّت، دانه یاقوتی که به آن مأنوس بود، از بهشت برای او فرستاد و آن را بجای گذاشتند و روشنی او به هر جایی که رسید نشان کرد، و الله تعالی آن مقدار را حرم گردانید.3

و از حضرت صادق ـ صلوات الله علیه ـ مروی است که کوه صفا را برای این صفا می گویند که آدمِ صفی، آنجا فرود آمده و مروه را برای آن که مرأه که حوّا است، آنجا فرود آمده مسمّا به نام ایشان شد.4 و در بعضی روایت آمده که خیمه [ای] از خیمه های بهشت فرستادند و زدند آن را در جای خانه، و ستون های آن از یاقوت سرخ بود و روشن گردید کوه های مکه از روشنی او و آن مقداری که روشنی او رسید، گردانید الله تعالی آن را حرم; و بر اطراف خیمه طناب ها و میخ ها زدند و منتهای میخ ها مسجدالحرام شد، بعد از آن، جبرئیل ـ علیه السلام ـ آدم را از صفا و حوّا را از مروه به خیمه درآورد و هفتاد هزار فرشته برای نگاهبانی خانه فرود آمدند و خانه را از مرده شیطان محافظت می کردند. هر روز و شب بر گرد رکن ها طواف می کردند، چنانچه [چنانکه] در آسمان چهارم بر گرد بیت المعمور; و رکن های این خانه، محاذی رکن های بیت المعمور است. بعد از مدتی وحی رسید به جبرئیل ـ علیه السلام ـ که آدم و حوّا را برآر از خیمه و بردار بنیاد خانه را برای ملائکه و خلقی که از اولاد آدم بهم خواهند رسید. پس جبرئیل ـ علیه السلام ـ برآورد هر دو را، و آدم را به صفا و حوّا را به مروه گذاشت. آدم ـ علیه السلام ـ گفت: ای جبرئیل! این امر از جانب خدای تعالی بر ما غضب است یا تقدیر شده؟ جبرئیل گفت: از روی غضب نیست; حضرت باری هفتاد هزار فرشته را برای مأنوس شدن شما به زمین فرستاد و طواف می کنند ایشان گرد رکن ها، و حضرت فرمود که خانه من به جای خیمه من است و خیمه محاذی بیت المعمور است; باز وحی آمد که خیمه را بردار; پس گفت آدم ـ علیه السلام ـ که راضی شدیم ما بر تقدیر الله تعالی، پس گذاشتند بنیاد خانه را به سنگی از صفا و سنگی از مروه و سنگی از طور سینا و سنگی از ظَهْر کوفه; پس حضرت جبرئیل هر چهار سنگ را به جایی که مأمور شده، گذاشت. باز وحی رسید که از سنگ های بوقبیس تمام کن، و بگذار برای خانه دو در; دری به طرف مشرق و دری به طرف مغرب، پس تمام کرد جبرئیل ـ علیه السلام ـ خانه مبارک را; بعد از فراغ طواف کردند ملائکه و دویدند آدم و حوا به طرف ملائکه و طواف کردند ایشان نیز بر دور خانه هفت شوط; بعد از فراغ بیرون آمدند و طلب چیزی خوردن کردند.5

و در بعضی اخبار آمده که چون آدم ـ علیه السلام ـ به زمین آمد از شرّ شیطان ایمن نبود، بنالید به درگاه پروردگار که ای خداوند جهان! چون مرا از بهشت برون آوردی، ایمن نیستم از شرّ شیطان; الهی تویی چاره ساز که از شرّ او ایمن شوم. الله تعالی جمعی از فرشتگان را فرستاد تا گرد مکه را فرو گرفتند، آن مقدار که فرشتگان ایستاده بودند حرم شد.

و از حضرت امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ مروی است که همراه پدرم ـ علیه السلام ـ در طواف بودم که شخصی گفت: می خواهم مسأله ای بپرسم جواب نداد تا تمام کرد طواف را و در حجر آمد و نشست و گفت: کجاست سائل؟ شخصی گفت: منم; گفت: سؤالت چیست؟ گفت: خبر ده مرا از ابتدای طواف که، که کرد و چگونه بود; پدرم گفت: تو از کجایی؟ گفت: از شام; گفت: از کدام شهر؟ گفت: از بیت المقدس; گفت: تورات و انجیل می دانی؟ گفت: بلی; گفت: بدان که ابتدای طواف آن بود که چون خدای تعالی فرشتگان را گفت که من در زمین خلیفه خواهم آفرید، گفتند: خواهی آفریدکسی را که در زمین فساد کند؟! گفت: می دانم چیزی را که شما نمی دانید; ایشان بترسیدند و گفتند: مبادا ما با این اعتراض که کرده ایم، خدای تعالی بر ما خشم گیرد; بیامدند و خدای تعالی را حمد و ثنا گفتند و تضرع و زاری کردند و بر گرد عرش طواف کردند و خدای تعالی به ایشان نظر رحمت کرده فرمود که در زیر عرش، خانه بنا نهید بر چهار ستون از زبرجد سبز و آن را غاشیه ساخت از یاقوت سرخ و آن را بیت الصراح نام نهاد و امر کرد فرشتگان را که طواف عرش را ترک نمایید و طواف این خانه بکنید و این بیت المعمور است که در قرآن مذکور است که هر روز هفتاد هزار فرشته آنجا طواف می کنند تا روز قیامت; آنگاه خدای تعالی جماعتی از فرشتگان را فرستاد و فرمود: در برابر این خانه، خانه بر زمین بنا کنید به این طول و عرض و ارتفاع تا چنانکه شما این خانه را طواف می کنید، اهل زمین آن خانه را طواف کنند. آن مرد گفت: راست گفتی ای پسر رسول خدا; در هر دو کتاب چنین است.

و از اهل بیت عصمت ـ صلوات الله علیهم ـ مروی است که حد حرم چهار فرسخ است در چهار فرسخ; و ایضاً حد حرم در کتاب «مجمع الفوائد» چنین است که از طرف شمال چهار میل و از طرف جنوب هشت میل و از طرف مشرق یازده میل و از طرف مغرب یک میل است. و گفته اند این مقدار از برای آن است که در حال نزول حجرالاسود از آسمان، همین قدر روشنی بر اطراف تافت; و مجاهد روایت کرده که آدم از زمین هند پیاده به حج می آمد و جبرئیل ـ علیه السلام ـ راه می نمود و هر گامی که برداشتی سه روزه راه ها طی کردی و هر کجا پای او رسید، امروز آبادان است و چون به مکه آمد او را مناسک حج آموخت و آدم حج کرد و چون فارغ شد، فرشتگان او را تهنیت گفتند، و گفتند: حَجَّت پذیرفته باد، ما این خانه را پیش از تو به دو هزار سال زیارت و طواف می کردیم، آدم پرسید که در طواف چه می گفتید؟ گفتند: تسبیحات اربع: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»; آدم این کلمات را که لا حول و لا قوَّة الاّ بالله باشد به آن افزود و چون نوبت به ابراهیم ـ علیه السلام ـ رسید این را نیز به آن افزود که العَلی العظیم.

ابن عباس گفت: آدم چهل حجِّ پیاده کرد از هند تا مکّه و این خانه بود تا طوفان نوح ـ علیه السلام ـ آنگاه به امر خدای تعالی آن را به آسمان بردند. بعضی گویند: به آسمان چهارم، و بعضی گویند: به آسمان هفتم. چون طوفان کناره شد جای خانه خالی مانده تا به روزگار حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ و حضرت عزت، ابراهیم ـ علیه السلام ـ و اسماعیل ـ علیه السلام ـ را گفت که در مکّه خانه را بنا کنید; گفتند: کجا خانه بنا کنیم؟ جبرئیل ـ علیه السلام ـ آمد و رقم زد تا ابراهیم بر آن بنا نهاد، و بعضی گفته اند: ابری فرستاد تا آن مقدار که جای خانه بود سایه افکند و به روایتی آمده که ابراهیم ـ علیه السلام ـ به سریانی می گفت و اسماعیل به وی جواب می داد و زبان یکدیگر را می فهمیدند لیکن جواب نمی توانستند داد و بعضی دیگر گفته اند: که باد را فرستاد تا اساس را برُفت و بر آن بنا نهاد. و ابراهیم بنّایی می کرد و اسماعیل سنگ می داد تا بنیاد را برآوردند و آن را از سنگ پنج کوه بنا کردند; «طور سینا» «طور زینا» و «لبنان» و «جودی» و «وی»; و اساس و قواعد از «وی» بود. چون به جای سیاه رسید هر سنگ که بر وی می نهادند قرار نمی گرفت و می افتاد و از کوه بوقبیس آواز آمد که ای ابراهیم! تو را نزد من ودیعتی هست بستان; ابراهیم ـ علیه السلام ـ بیامد و سنگ برگرفت موافق خانه، نه کم و نه زیاد. و بعد از آن که خانه تمام شد وحی آمد به ابراهیم ـ علیه السلام ـ که بخوان و آگاه گردان مردمان را به حج ابراهیم; گفت: خداوندا! آواز من به کجا رسد؟ حق سبحانه و تعالی فرمود: از تو آواز کردن و از من رسانیدن; ابراهیم ـ علیه السلام ـ بر بلندی برآمد و بعضی گفتند: بر کوه بوقبیس رفت و آواز کرد به این نحو که ای مردمان! خدای تعالی برای شما که حج گزارید، خانه بنا نهاده است، بیایید و حج آن خانه کنید و زیارت آن بجا آرید; حق تعالی آواز او را به همه عالم رسانید از مشرق تا مغرب، تا به حدی که آنانی که در اصلاب آباء و ارحام امّهات بودند، هر کس جواب داد و به این سعادت عُظمی که حج بیت الله الحرام است رسید و بقدر جواب می رسند. و چون از عمارت خانه مبارک فارغ شدند، شروع کردند در افعال مناسک حج، به تلقین جبرئیل ـ علیه السلام ـ و چون از افعال حج فارغ شدند، ابراهیم اسماعیل را همانجا گذاشت و خود به طرف شام رفت.

تألیف : محمد معصوم بن محمد صالح دماوندی / رسول جعفریان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد ( چهارشنبه 87/8/8 :: ساعت 10:19 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دعوتنامه امام حسین برای ...!
از سنت ابراهیمی حج تا وهابیت عربستان 2
از سنت ابراهیمی حج تا وهابیت عربستان 1
البحرین المظلوم- السعودیه الظالم
دلیل شهرت امام هشتم به رضا
مناسبتهای کمتر شنیده شده‏ی روز اول ربیع الاول
کفن و تصویر حضرت مسیح
نگهداری دست حضرت یحیی (ع) در بالکان!
سوال و جوابی زیبا و تاثیرگذار
حج
نام مهدی(عج) در مسجد و نبی و تحریف و دستکاری آل سعود
کرامت امام رضا (ع) به نقل از دکتر محمد اصفهانی
آنچه پس از رحلتش بر سر ما آمد
[عناوین آرشیوشده]